بيانات رهبري در ديدار خانوادههاي شهداي مرزبان و مدافع حرم 28خرداد1396
در روز بيست و سوم ماه مبارک رمضان (1)
[PDF Mobile]
بسماللهالرّحمنالرّحيم
و الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهدييّن سيّما بقيّةالله في الارضين.
بسيار جلسهي شيرين و جالبي است از اين جهت که عطر شهادت در اين جلسه پيچيده است. بله، همهي خانوادههاي شهدا در اينجا نيستند لکن يک مجموعهاي از خانوادههاي عزيز شهيدان ما، چه شهيدان [مدافع] حرم، چه شهيدان مرزباني، چه شهيدان ارتش -نيروي زميني- چه شهيدان سپاه، چه شهيدان نيروي انتظامي و ديگران در اينجا اجتماع کردهايد و عطر شهيدان در فضاي حسينيّه پيچيده است.
شهادت يک مفهوم عجيبي است، يک مقولهي عجيبي است، يک مقولهي عميقي است. شهادت يعني معاملهي با خدا، يک معاملهي دوجانبهي بيدغدغهي با خداي متعال؛ جنس هم معلوم، بهاي جنس هم معلوم. جنس عبارت است از جان. جان يعني سرمايهي اصلي هر انساني در اين دنياي مادّي؛ اين جنس است؛ اين را شما تقديم ميکنيد؛ در مقابل، چه ميگيريد؟ در مقابل، سعادت ابدي و حيات جاودان در برترين نعمتهاي الهي را ميگيريد. خب، اين جنسي که شما در شهادت ميدهيد، يک جنس ماندگار نيست. اين جنس مثل همان يخي است که فروشندهي يخ، روز تابستان آمده بود يخ را عرضه ميکرد، ميگفت مردم! اين جنس را از من بخريد که اگر نخريد، اصل مايه از دست خواهد رفت؛ اينجوري است ديگر. حالاها که داخل خانهها يخ هست، قديمها که يخ را از بازار ميخريديم، فروشندهي يخ اين يخ را لاي کيسهگوني و مانند اينها نگه ميداشت که بماند تا بيايند بخرند. اگر نميخريدند چه ميشد؟ اگر مشتري پيدا نميشد و يخ را نميخريد چه ميشد؟ يخ آب ميشد، از بين ميرفت. اين مشترياي که ميآيد اين جنس نابودشدني را از شما ميخرد، خيلي مشتري باارزشي است. اين جاني که من و شما داريم، همان يخ است، اين دارد ذرّهذرّه [از بين] ميرود ديگر؛ مگر اينجور نيست؟ ذرّهذرّه دارد تمام ميشود. هر يک روزي که ميگذرد، ما به آن سرآمد داريم نزديکتر ميشويم؛ يعني به قبر داريم نزديکتر ميشويم؛ اين دارد روزبهروز [از بين] ميرود. حالا چقدر طول بکشد؟ بعضيها اين سرآمدشان چهلسالگي است، بعضي پنجاهسالگي است، بعضي هشتادسالگي است؛ بالاخره تمام ميشود؛ دير و زود دارد، سوخت و سوز ندارد؛ دارد تمام ميشود. حالا [براي] اين جنسي که چه شما بفروشي و چه نفروشي بالاخره تمام خواهد شد، يک مشتري پيدا شده و ميگويد من اين را از تو ميخرم، آنهم به بالاترين قيمت ميخرم. آن بالاترين قيمت چيست؟ بهشت. همين آيهاي که اين قاريِ(2) خوشخوانِ عزيز ما امروز تلاوت کردند: اِنَّ اللهَ اشتَرى? مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة؛(3) اين جنس را از شما ميخرند که به شما بهشت بدهند. يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ فَيَقتُلونَ وَ يُقتَلون؛(4) يعني وقتي شما در راه خدا مجاهدت ميکنيد، چنين نيست که برَوي جانت را دودستي بدهي دست دشمن و بگويي بکُش؛ نه آقا! شما هم ضربه ميزني به او. اين مرزبان ما که در مرزها به شهادت ميرسد، قبلش مبالغ زيادي ضربه به دشمن زده، مانع نفوذ دشمن شده، جلوي توطئهي دشمن را گرفته، جلوي فساد دشمن را گرفته؛ اين جوان ما که در دفاع از حرم، در فلان کشور خارجي در مقابل داعش ايستاده و شهيد شده، قبل از اينکه شهيد بشود، صد ضربه به او زده، جلوي او را گرفته، اهداف او را ناکام کرده، پدر او را درآورده، حالا هم شهيد ميشود. فَيَقتُلونَ وَ يُقتَلُون؛ هم ميکُشند، بعد هم خودشان کشته ميشوند. وَعدًا عَلَيه؛ اين يک وعدهي الهي است؛ خدا دارد به شما وعده ميدهد. اينکه ميگويد از تو ميخريم اين جنس را به قيمت بهشت؛ بهشت يعني سعادت ابدي، سعادتي که در آنجا ديگر مثل اين يخ نيست که لحظهبهلحظه آب برود؛ نه، بقاء دائمي است، هميشگي است، لذّت هميشگي است، نعمت هميشگي است؛ در مقابل اين دارند اين جان ازبينرفتني را از شما ميخرند و ميگيرند؛ اين وعده، وعدهي خدا است. اين وعدهي حقّي است که خداي متعال به شما داده است، مخصوص دين شما هم نيست؛ اين وعده را خدا در کتابهاي آسمانيِ قبلي هم داده است: وَعداً عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَ الاِنجيلِ وَ القُرءان؛(5) شهادت اين است. بعد هم ميفرمايد: وَ مَن اَوفى? بِعَهدِهِ مِنَ الله؛(6) چه کسي به عهد خود وفاکنندهتر است از خدا؟ اين وعده وفا ميشود. بنابراين شهادت يک مفهوم اينجوري است. ظاهرش را که نگاه ميکنيد، ظاهر دردناکي دارد، تلخي دارد؛ پدر انسان، مادر انسان، همسر انسان، بچّهي انسان، برادر و خواهر انسان، داغدار ميشوند، غصّه ميخورند؛ ظاهرش اين است؛ امّا باطنش چه؟ باطنش فروش يک جنس ضايعشدني و خرابشدني و غيرقابلماندن به يک قيمت فوقالعاده بالا است. بنده از قديم با دوستان در صحبت و سخنراني و مانند اينها که صحبت ميکرديم ميگفتم شهادت، مرگ تاجرانه است؛ يعني در آن زرنگي هست؛ آنهايي که شهيد ميشوند، خداي متعال بيشترين لطف را به آنها ميکند، بالاترين لطف را به آنها ميکند؛ اين شهادت است.
شماها خانوادههاي شهدا هستيد، البتّه رنج ميبريد؛ فرزندتان، برادرتان، پدرتان، همسرتان از دستتان ميرود، [آنها را] دوست داريد، محبّت داريد، بديهي است که داغدار ميشويد؛ در اين ترديدي نيست. امّا با اين نگاه وقتي نگاه کنيد، خواهيد ديد که شما هم برندهايد. چرا؟ براي خاطر اينکه او که عروج پيدا کرد و رفت به درجات عالي، او قدرت دارد شفاعت کند؛ او ميتواند در برزخ و در قيامت نقش ايفا کند. همين الان هم کساني که در دنيا هستند، بعضيها که با شهدا اُنس بيشتري دارند، در مشکلات زندگي متوسّل به شهدا ميشوند و شهدا جواب ميدهند. در اين شرحِحالهايي که ما ميخوانيم از خانوادهي شهدا، ازاينقبيل زياد هست که همسر شهيد، پدر شهيد، مادر شهيد دچار يک مشکلي ميشوند، به شهيد متوسّل ميشوند؛ ميگويند «تو که دستت باز است، تو که ميتواني، کمکمان کن»، و او کمک ميکند. در برزخ هم همينجور است. شماها ميرويد ديگر؛ شماها هم که ماندني نيستيد؛ من و شما همه رفتني هستيم؛ ما هم همين عالم برزخ را، همين دالان را، همين وادي را در پيش داريم، به آنجا خواهيم رسيد. وقتيکه رفتيد، آنجا گرفتاريها زياد است؛ اگر انسان آنجا بتواند شفيعي داشته باشد که اين شفيع به درد آدم بخورد، خيلي قيمت دارد. اين شهيد، شفيع شماها است.
البتّه دربارهي خانوادهي شهدا من حرفْ زياد دارم؛ زياد هم حرف زدهام؛ حرفهاي زيادي دارم دربارهي خانوادهي شهدا. مسئلهي خانوادهي شهدا فقط اين نيست که يک شهيد از آنها در راه حق به شهادت رسيده؛ صبر آنها خودش يک کوه باارزش است. همينکه پدر شهيد، مادر شهيد، همسر شهيد، فرزند شهيد، صبر ميکنند بر اين مصيبت، خود اين يک ارزش بسيار والايي است؛ بسيار والا. اُول?ئِکَ عَلَيهِم صَلَو?تٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة؛(7) شما باور ميکنيد که خدا بر شما صلوات بفرستد؟ خدا صلوات بفرستد بر شما! شما که خانوادهي شهيد هستيد، وقتي صبر ميکنيد بر اين مصيبت و شکر ميکنيد خدا را و تحمّل ميکنيد و اين را پاي خدا حساب ميکنيد، اين صبر شما موجب ميشود که خداي عزّوجل -که مالک مُلک و ملکوت است، مالک عالم وجود است- بر شما صلوات بفرستد. اينها ارزش است؛ ما اين مفاهيم را بايد درست بفهميم. اين مفاهيم، نيروهاي عجيبي در وجود ما ايجاد ميکند، ما را آماده ميکند براي خيلي کارهاي بزرگ.
دشمنها ميخواهند اين مفاهيم را از ما بگيرند. بعضي از همين قلمبهدستهاي مزدور -که دلشان ميخواهد دل بيگانهها را به دست بياورند به جاي اينکه دل اولياي خدا را به دست بياورند- يک چيزهايي مينويسند، يک حرفهايي مينويسند در بعضي از اين مطبوعات، روزنامهها يا فضاي مجازي؛ اينها نميفهمند چهکار ميکنند. مفهوم شهادت، مفهوم مجاهدت فيسبيلالله، مفهوم صبر بر اينها، مفاهيم عظيمي است؛ اينها در زندگي روزمرّهي جامعهي اسلامي اثر دارد. برادر، خواهر! همينها انقلاب را حفظ کرده.
اين انقلاب و نظامي که به وجود آمد، از اوّل با دشمنيهاي سخت مواجه بود، حالا به اين هارتوپورتهاي اين بابايي که تازه آمده آمريکا(8) [سرِ کار]، نگاه نکنيد؛ اينها جديد نيست، اينها از اوّل بود، حالا زبانهايشان و لحنهايشان فرق ميکند. از روز اوّل اين هارتوهورتها عليه جمهوري اسلامي بوده تا امروز؛ قريب چهل سال است. هيچ غلطي نتوانستند بکنند. اين نهال را آنوقتي که يک ترکهي نازک بود روي زمين، نتوانستند بکَنند، امروز تبديل شده به يک درخت تناور؛ [مگر] ميتوانند بکَنند؟ غلط ميکنند. ميگويند ميخواهيم نظام جمهوري اسلامي را تغيير بدهيم؛ خب کِي بوده که شما نخواستهايد اين کار را بکنيد؟ هميشه خواستهايد، هميشه سرتان به سنگ خورده، هميشه دماغتان به خاک ماليده شده؛ بعد از اين هم همين خواهد بود. ملّت ايران را اينها نشناختهاند؛ اين مفاهيم، ملّت ايران را زنده نگه داشته.
اينهايي که تازه آمدهاند سرِ کار در آمريکا، مثل اين کساني که تازه وارد عالَم چاقوکشي شدهاند -اين چاقوکشهاي تازهکار و بيتجربه که به هرجا ميرسند يک نيش چاقويي ميزنند- نميفهمند چهکار دارند ميکنند؛ تا وقتي توي دهانشان بخورد؛ وقتي توي دهانشان خورد، آنوقت ميفهمند حساب چيست، کتاب چيست. جمهوري اسلامي را اينها نشناختهاند، ملّت ايران را اينها نشناختهاند، مسئولين جمهوري اسلامي را نشناختهاند. ملّت ايران آن ملّتي است که از روز اوّل تا امروز، با همينجور توطئهها و با همينجور حرفها مواجه بوده؛ آنها خواستهاند به ملّت ايران سيلي بزنند، [ولي] ملّت ايران به آنها سيلي زده؛ آنها خواستهاند نظام جمهوري اسلامي را ساقط کنند، [امّا] يکي يکي در حسرت اين آرزو به گور رفتند. شما ببينيد از اوّل انقلاب، [تعداد] اين کساني که در آرزوي نابودي جمهوري اسلامي بودند و حالا از اين دنيا با حسرت و با ناکامي رفتند در اعماق جهنّم، چقدر است. جمهوري اسلامي با اقتدار کامل [ايستاده]؛ بعد از اين هم همينجور خواهد بود. اين را همه بدانند -هم دشمن بداند، هم دوستان با اخلاص بدانند، هم آن دوستاني که گاهي دلشان ميلرزد بدانند- که جمهوري اسلامي مستحکم ايستاده است و بدانيد آنها نميتوانند به ما سيلي بزنند، ما به آنها سيلي خواهيم زد.
و اين بهخاطر تجهيزات مادّي نيست. تجهيزات مادّي نقش اساسي و تعيينکننده ندارند، چيزهاي ديگري وجود دارد؛ آن، تجهيزات معنوي است؛ آن عزم و ارادهي ثابت است، آن راههاي استحکام دروني دلهاي يکايک آحاد مردم است، آن قدرت تربيت جوانهايي است که در اين طوفان عجيب فساد -که در دنيا بهوسيلهي صهيونيستها و امثال آنها دارد ترويج پيدا ميکند- قرص و محکم در صراط مستقيم در ايران ايستادهاند. جمهوري اسلامي، قدرت اسلامي، نظام اسلامي، ميتواند اينجور جوانهايي را تربيت کند و امروز تربيت کرده و هستند. اين، قدرت جمهوري اسلامي است؛ با اين قدرت، هيچ قدرت مادّياي تواناييِ مقابله ندارد. و روح [اين قدرت] هم، روحِ همين شهادت است.
البتّه در کنار اين حرفها، ارزش شهداي ما هم بايد معلوم باشد. شهداي دفاع از حرم اگر نبودند، ما بايد حالا با عناصر فتنهگرِ خبيثِ دشمنِ اهلبيت و دشمن مردم شيعه، در شهرهاي ايران ميجنگيديم. در برنامههاي دشمن بود ديگر؛ در عراق که بودند، اينها در يک منطقهاي بودند و سعي ميکردند خودشان را بکشانند به سمت منطقهي مرزي با جمهوري اسلامي؛ و خودشان را برسانند به مناطق شرقيشان که همسايهي جمهوري اسلامي است؛ سعي ميکردند بيايند به اين استانهايي که با ما هممرزند؛ جلويشان گرفته شد، بهشان تودهني زده شد، تارومار شدند، پدرشان درآمد، حالا [هم] که دارند بکلّي اِزاله(9) ميشوند، جارو ميشوند. در سوريه هم همينجور؛ اگر اين کاري را که سرداران باارزش ما انجام دادند انجام نميدادند، به قول اين آقاي مدّاح(10) عزيزمان، حالا بايد در همين دوروبَر و اطراف با اينها ميجنگيديم؛ بايد در همين خيابانهاي خودمان و شهرهاي خودمان با اينها مبارزه ميکرديم. بخش مهمّي از اين امنيّتي که امروز شما داريد، مربوط به همين مدافعان حرم است.
بخش مهمّ ديگري از امنيّت، مربوط به اين مرزداران ما است؛ چه از نيروي انتظامي که در مرز مستقرّند، چه از نيروهاي زميني سپاه که در مرز مستقرّند، چه از بقيّهي نيروهايي که در مرزها در حال رفتوآمد و استقرار و فعّاليّت و تلاشند؛ اين ناشي از برکات آنها است؛ آنها -طفلکها- ديده هم نميشوند! شما در خانههايتان نشستهايد؛ از مرز چه خبر داريد؟ شما پسرتان را، دخترتان را ميفرستيد مدرسه، ميآيد، نگران نيستيد؛ خودتان ميرويد محلّ کار و ميآييد، نگران نيستيد؛ ميرويد در پارک مينشينيد، نگران نيستيد؛ راهپيمايي ميکنيد، نگران نيستيد؛ نگران ناامني نيستيد، داريد با امنيّت زندگي ميکنيد. چه خبر داريد که آن که در مرز ايستاده و جلوي دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه ميکشد؟ اين را مردم خبر ندارند؛ او مظلوم است. شهداي مرزي ما مظلومند؛ چه در مرزهاي جنوب شرقي يعني منطقهي بلوچستان و کرمان و مانند اينها، چه منطقهي شمال غربي [يعني] منطقهي کردستان و کرمانشاه و بقيّهي جاها، چه بقيّهي مناطق ديگري که در مرزها مشکلاتي وجود دارد؛ در همهي اينها، اين مرزدارهاي ما هستند که دارند با همهي وجود، آنجا دفاع ميکنند. اگر اين مرزدارها نباشند، از بعضي از مرزهاي ما هزارکيلو هزارکيلو موادّ مخدّر وارد کشور ميکنند که هر يک کيلويش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سياه و به خاک سياه بنشاند. چه کسي جلوي اينها را ميگيرد؟ مرزدار ما! اينها هستند که دارند فداکاري ميکنند؛ بعد هم شهيد ميشود؛ اين شهيد خيلي ارزش دارد. شهيد مدافع حرم آنجور، شهيد مرزبان اينجور.
شهيد کارهاي امنيّتي و اطّلاعاتي در داخل کشور [هم] يکجور؛ اينهايي که با چشمهاي نافذ خودشان ميگردند و تيمهاي خرابکار را، تيمهاي تروريست را -که شکل و قيافهشان با بقيّهي مردم فرق ندارد، دلهايشان جهنّمي است که ديده نميشود- پيدا ميکنند اين مأمور امنيّتي ما با تجربهاي که دارد، با هوشي که دارد، با کمکي که از مردم ميگيرد، با هدايتي که خدا ميکند، ميتواند اينها را پيدا کند. اينها را پيدا ميکنند و يکوقت شما ميشنويد که چهل تيم را ضربه زدند، بيست تيم را ضربه زدند که هريک از اين تيمها ميتوانست دهها نفر را به خاک و خون بکشد؛ يکوقتي هم يکي از اينها به شهادت ميرسد؛ اينها خيلي ارزش دارند.
شما که خانوادهي شهدا هستيد، خودتان داغداريد و دستتان در کار است؛ من ميخواهم اين را عرض بکنم -اين حرفها پخش ميشود، گفته ميشود تا مردم بدانند که اين شهيدان ما چقدر دارند به اين کشور خدمت ميکنند- خدمت، فقط دادن آب و نان نيست؛ بالاتر از آب و نان، امنيّت است؛ اينها دارند امنيّت کشور را تأمين ميکنند. در همهي مرزهاي کشور اينجوري است؛ چه آنهايي که در خارج کشور در دفاع از حرم کار ميکنند، چه آنهايي که در مرزها کار ميکنند، چه آنهايي که در داخل شهرها و جادّهها براي امنيّت کار ميکنند، همهي اينها حقّ حيات به گردن کشور دارند.
قدر شهدا را بايد بدانيم، قدر خانوادههاي شهدا را بايد بدانيم. برادران عزيز، خواهران عزيز! هرکسي که سعي کند که ياد شهدا به فراموشي سپرده بشود، به اين کشور خيانت کرده؛ هرکسي که سعي کند که به خانوادههاي شهدا اهانت بشود يا بياعتنائي بشود يا مورد تعرّض زباني قرار بگيرند، به اين کشور خيانت کرده؛ [چون] اينجا بحث نظام نيست، بحث کشور است؛ به کشور خيانت کرده. به شهدا بايد احترام بگذارند و قدر آنها را بدانند؛ به خانوادهي شهدا بايد احترام بگذارند و قدر آنها را بدانند؛ خود را زير بار منّت شهيدان بدانند. خب «زير بار منّت شهيدان» يعني چه؟ يعني زيربار آن همسري که راضي ميشود شوهرش برود در ميدان جنگ به شهادت برسد؛ پس زير بار [منّت] آن خانم هم هستند؛ زير بار منّت آن پدر يا آن مادري که رضايت ميدهد فرزندش برود [هم هستند]؛ زير بار منّت اينها قرار بگيرند و همه بدانند، اينها است که ارزشها را در کشورمان زنده ميدارد.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند ميدهيم روزبهروز ياد شهيدان ما را در کشور ما زندهتر کن. پروردگارا! روزبهروز عزّت شهيدان و عزّت خانوادههاي شهيدان را در کشور ما بيشتر کن. پروردگارا! اين نور شهادت، اين فضاي شهادت، اين طلب شهادت، اين شور و شوق به شهادت را که در دل بعضيها هست، خاموش مکن. پروردگارا! هرکسي را که اين شوق و شور بهمعناي واقعي کلمه در دل او هست، به اين فضيلت برسان؛ تفضّلات خودت را دربارهي آنها زياد کن، شهدا را با پيغمبر محشور کن، با شهداي کربلا محشور کن. روح مطهّر امام بزرگوار ما را که سلسلهجنبان شهادت بود، از ما راضي و خشنود کن. قلب مطهّر وليّعصر را از ما راضي و خشنود کن و ما را به رضاي آن بزرگواران روزبهروز نزديکتر کن.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته
1) در اين ديدار -که در روز بيستوسوّم ماه مبارک رمضان برگزار شد- خانوادههاي شهداي مدافع حرم، وزارت اطّلاعات، مرزباني سپاه، ارتش، نيروي انتظامي و ... حضور داشتند.
2) آقاي محمّدحسن موحّديقمي
سورهي توبه، بخشي از آيهي ???؛ «در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاي] اينکه بهشت براي آنان باشد، خريده است؛ ...»
3) همان؛ «... همان کساني که در راه خدا ميجنگند و ميکُشند و کشته ميشوند ...»
4) همان؛ «... وعدهي حقي در تورات و انجيل و قرآن برعهدهي اوست ...»
5) همان؛ «... و چه کسي از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ ...»
6) سورهي بقره، بخشي از آيهي ???؛ «بر ايشان درودها و رحمتي از پروردگارشان [باد] ...»
6) دونالد ترامپ (رئيسجمهور آمريکا)
7) از بين رفتن
8) آقاي حسين سازوَر
منبع:http://farsi.khamenei.ir
نکات اين جلسه:
شهادت؛ بذلِ جان تمامشدني در مقابل بهشت و سعادت و نعمت هميشگي
شهيد، شفيع خانوادهي شهيد و ديگران
صبر و شکر خانوادهي شهيد، جلبکنندهي صلوات الهي
هدف دشمنها، گرفتن مفاهيم شهادت و مجاهدت فيسبيلاللّ و صبر،
از ملّت ايران
سيلي ملّت ايران به مسئولان تازهکار آمريکا
تجهيزات معنوي، عامل قدرت جمهوري اسلامي ايران
عامل بخش مهمّي از امنيّت امروز ما:
1.شهداي دفاع از حرم
2. شهداي مظلوم مرزي
3. شهداي کارهاي امنيّتي و اطّ لاعاتي داخل کشور
اهانت به شهدا و خانوادههاي شهدا، خيانت به کشور